بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساز امکان از شکست آواز پیدا می کند بال بر هم می خورد پرواز پیدا می کند می نهد پیش از سخن گردن به تیغ انفعال چون قلم هرکس که شرح راز پیدا می کند پاس ناموس حیا هم نیست آسان دشتن چون جبین برنم زند غمازپیدا می کند نور عبرت نیست دل را بی غبار حادثات از شکست این آینه پرداز پیدا می کند چون خط پرگار بر انجام می سوزد نفس تاکسی سررشتهٔ آغازپیدا می کند همچو شمع افسانهٔ دعوی مسلسل کرده ای این زبان آخر دهان گاز پیدا می کند چون نگه هر چند در مژگان زدن گم می شویم حسرت دیدار ما را باز پیدا می کند تا بود ممکن حدیث پنبه باید گوش کرد نغمه ها این محفل بی ساز پیدا می کند نفس کافر را مسلمان کن کمال اینست و بس سحر چون باطل شود اعجاز پیدا می کند حسن بی ایجاد عشقی نیست در اقلیم ناز گل چو موج رنگ زد گلباز پیدا می کند عجز چون موصول بزم کبر یا شد عجز نیست گر نیاز آنجا رساندی ناز پیدا می کند پا ز جوش آبله بیدل مقیم دامنست هرکه سامان کرد عجز اعزاز پیدا می کند بیدل دهلوی