بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۹: از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان کند قبر است نگینی که به نام تو توان کند جزتخم ندامت چه کند خرمن ازبن دشت بیحاصل جهدی که زمین دگران کند چون شمع درین ورطه فرو رفت جهانی رستن چه خیال است ز جاهی که زبان کند امروز به حکم اثر لاف تهور رستم زن مردی ست که بال مگسان کند در هر کف خاکی دو جهان ریشهٔ مستی است با قوت تقوا نتوان بیخ رزان کند زهاد ز بس جان به لب صرفهٔ ریشند در ماتم این مرده دلان مو نتوان کند فریاد که راهی به حقیقت نگشودیم نقبی که به دل کند نفس سخت نهان کند چون غنچه به جمعیت دل ساخته بودیم این عقده که واکردکه ما را ز میان کند در دل هوسی پا نفشرد از رم فرصت هر سبزه که برریشه زد این آب روان کند پیچ و خم این عقده گشودیم به پیری یعنی که به دندان نتوان دل ز جهان کند بیدل نه به دنیاست قرارت نه به عقبا خورده است خدنگ تو ازین هفت کمان کند بیدل دهلوی