بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۶: اگر از گدازم نمی گل کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر از گدازم نمی گل کند دو عالم ز من شیشه پُر مل کند محیط است چون محو گردد حباب ز خود گم شدن جزو را کل کند غباری که دل اوج پرواز اوست به گردون رسد گر تنزل کند به هر ششجهت جلوه پیچیده است کسی تاکی از خود تغافل کند زکیفیت این بهارم مپرس مژه گر گشایی قدح گل کند به سودای زلف تو دود دماغ به سر پیچد و ناز کاکل کند زفکرخطت جوهرآینه خسک وقف جیب تأمل کند تردد خجالت کش دست و پاست کسی تاکجاها توکل کند خزان طرب بی دماغی مباد بهار است اگر شیشه قلقل کند به تدبیر ازین بحر نتوان گذشت شکستی ست گر موج ما پل کند سر ما نگردد ز دور هوس اگر چرخ ترک تسلسل کند شود سفله از صوف و اطلس بزرگ خران را اگر آدمی جل کند خنک تر ز زاغ است تقلید کبک که هندوستانی تمغل کند به رنگی ست بیدل پریشانی ام که از سایه ام طرح سنبل کند بیدل دهلوی