بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند کوه تا دشت از هجوم ناله دامان بشکند دل به خون می غلتد از یاد تبسّمهای یار همچو آن زخمی که بر رویش نمکدان بشکند می دمد از ابرویش چینی که عرض شوخیش پیچ و تاب ناز در شاخ غزالان بشکند دل شکستن زلف او را آنقدر دشوار نیست می تواند عالمی فکر پریشان بشکند برنمی دارد تأمل نسخهٔ دیوانگی کم کسی اندیشه بر مضمون عریان بشکند بر تغافلخانهٔ ابروی او دل بسته ایم یارب این مینا همان بر طاق نسیان بشکند هیچکس در بزم دیدار آنقدر گستاخ نیست ای خدا در دیدهٔ آیینه مژگان بشکند کوه هم از ناله خواهد رنگ تمکین باختن گر دل دانا به حرف پوچ نادان بشکند با درشتان ظالمان هم بر حساب عبرتند سنگ اگر مرد است ، جای شیشه ، سندان بشکند لقمه ای بر جوع مردمخوار غالب می شود به که دانا گردن ظالم به احسان بشکند بی مصیبت گریه بر طبع درشتت سود نیست سنگ در آتش فکن تا آبش آسان بشکند بر سر بی مغز بیدل تا به کی لرزد دلت جوز پوچ آن به که هم در دست طفلان بشکند بیدل دهلوی