بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۸: شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند خاک مجنون را غبار خاطر صحرا کند می دهد طومار صد مجنون به باد پیچ و تاب گردبادی گر ز آهم جلوه در صحرا کند در گلستانی که رنگ جلوه ریزد قامتت تا قیامت سرو ممکن نیست سر بالا کند می تواند از دل ما هم طرب ایجاد کرد از گداز سنگ سوداگر کسی مینا کند آسمان دارد ز من سرمایهٔ تعمیر درد بشکند رنگم به هرجا ناله ای برپا کند خاکم از آسودگی شیرازهٔ صد کلفت است کو پریشانی که باز این نسخه را اجرا کند آن سوی ظلمت بغیر از نور نتوان یافتن روی در مولاست هرکس پشت بر دنیا کند عاقبت نقشی بر آب است اعتبارات جهان نام جای خود چه لازم در نگینها واکند برده ام پیش از دو عالم دعوی واماندگی آسمان مشکل که امروز مرا فردا کند گفتگو از معنی تحقیق دارد غافلت اندکی خاموش شو تا دل زبان پیرا کند کام عیشی تر نشد از خشک مغزیهای دهر شیشه بگدازد مگر تا می به جام ما کند بپدل اسباب جهان را حسرتت مشاطه است زشتی هر چیز را نایافتن زیبا کند بیدل دهلوی