بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۸۶: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مصور نگهت ساغر چه رنگ زند مگر جنون کند و خامه در فرنگ زند چنین که نرگست از ناز سرگران شده است ز سایهٔ مژه ترسم به سرمه سنگ زند به گلشنی که چمن در رکاب بخرامی حنا ز دست تو گیرد گل و به رنگ زند ز سعی خاک به گردون غبار نتوان برد به دامن تو همان دامن تو چنگ زند دل گرفتهٔ ما قابل تصرف نیست کسی چه قفل بر این خانه های تنگ زند گشودن مژه مفت نفس شماری ماست شرر دگر چه قدر تکیه بر درنگ زند جهان ادبگه دل هاست بی نفس می باش مباد آینه ای زین میانه زنگ زند دل شکسته جنون بهانه جو دارد که رنگ اگر شکنم شیشه بر تُرنگ زند نموده اند ز دست نوازش فلکم دمی که گاه غضب بر زمین پلنگ زند ز خویش غیر تراشیده ای ، کجاست جنون که خنده ای به شعور جهان بنگ زند به ساز عجز برآ عذرخواه آفت باش هجوم آبله کمتر به پای لنگ زند ز بیدلی قدح انفعال سودایم به شیشه ای که ندارم کسی چه سنگ زند بیدل دهلوی