بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۸۱: روزی که هوسها در اقبال گشودند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که هوسها در اقبال گشودند آخر همه رفتند به جایی که نبودند زین باغ گذشتند حریفان به ندامت هر رنگ که گردید کفی بود که سودند افسوس که این قافله ها بعد فنا هم یک نقش قدم چشم به عبرت نگشودند اسما همه در پرده ناموسی انسان خود را به زبانی که نشد فهم ستودند اعداد یکی بود چه پنهان و چه پیدا ما چشم گشودیم کزین صفر فزودند از حاصل هستی به فناییم تسلی در مزرعهٔ ما همه ناکشته درودند تاراجگران هستی موهوم ز فرصت توفیق یقینی که نداریم ربودند زین شکل حبابی که نمود از دویی رنگ گفتم به کجا گل کنم آیینه نمودند چون شمع به صیقل مزن آیینهٔ داغم با هر نگهم انجمنی بود زدودند خامش نفسان معنی اسرار حقیقت گفتند در آن پرده که خود هم نشنودند عبرت نگهان را به تماشاگه هستی بیدل مژه بر دیده گران گشت غنودند بیدل دهلوی