بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸: ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند دمی که چشم گشودند سر فروکردند هوای قصر غنا خفت پا به دامن عذر کمندها همه بر عزم چین غلو کردند خرد به صد طلب آیینهٔ جنون پرداخت که چشم شخص به تمثال روبروکردند به وهم باده حریفان آگهی پیما دل گداخته در ساغر و سبوکردند قیامت است که در بحر بی کنار عدم ز خود تهی شدگان کشتی آرزو کردند کسی به معبد خجلت چه سجده پیش برد جبین به سیل عرق رفت تا وضو کردند علاج چاک گریبان به جهد پیش نرفت سرنگون شده را بخیهٔ رفو کردند به حُکم عجز همه نقشبند اوهامیم شکست چینی ما صرف کلک مو کردند سواد نسخهٔ بینش خموشی انشا بود به جای چشم همه سرمه درگلو کردند دماغ سیرچمن سوخت در طبیعت عجز به خاک از آبله آبی زدند و بوکردند ز دورباش ادب غیرتی معاینه شد که محرمان همه خود را خیال او کردند تلاش خلق ز علم و عمل دری نگشود مآل کار چوبیدل به هیچ خوکردند بیدل دهلوی