بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۱: ای بینصیب عشق به کار هوس بخند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بی نصیب عشق به کار هوس بخند بر بال هرزه پر دو سه چاک قفس بخند دل جمع کن به یک دو قدح ازهزار وهم برمحتسب بتیز و به ریش عسس بخند اوقات زندگی ز فسردن به باد رفت برگریه ات اگر نبود دسترس بخند زین جمع مال مسخرگی موج می زند خلقی ست درکمند فسار و مرس بخند شور ترانه سنجی عنقایی ات رساست چندی به قاه قاه طنین مگس بخند از شرم چون شرر مژه ای واکن و بپوش سامان این بهار همین است و بس بخند زین کشت خون به دل چه ضرور است رستنت لب گندمین کن و به تلاش عدس بخند در آتش است شمع و همان خنده می کند ای خامشی به غفلت این بوالهوس بخند تاکی کند فسون نفس داغ فرصتت ای آتش فسرده به سامان خس بخند خاموش رفته اند رفیقانت از نظر اشکی به درد قافلهٔ بی جرس بخند بر زندگی چو صبح گمان بقاکبراست گو این غبار رفته به گردون نفس بخند بیدل چو گل اگر فکنی طرح انبساط چشمی به خویش واکن و بر پیش و پس بخند بیدل دهلوی