پروین اعتصامی
مثنویات، تمثیلات و مقطعات
آتش دل: به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر که هر که در صف باغ است صاحب هنریست بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست بجز رخ تو که زیب و فرش ز خون دل است بهر رخی که درین منظر است زیب و فریست جواب داد که من نیز صاحب هنرم درین صحیفه ز من نیز نقشی و اثریست میان آتشم و هیچگه نمیسوزم هماره بر سرم از جور آسمان شرریست علامت خطر است این قبای خون آلود هر آنکه در ره هستی است در ره خطریست بریخت خون من و نوبت تو نیز رسد بدست رهزن گیتی هماره نیشتریست خوش است اگر گل امروز خوش بود فردا ولی میان ز شب تا سحر گهان اگریست از آن، زمانه بما ایستادگی آموخت که تا ز پای نیفتیم، تا که پا و سریست یکی نظر به گل افکند و دیگری بگیاه ز خوب و زشت چه منظور؟ هر که را نظریست نه هر نسیم که اینجاست بر تو میگذرد صبا صباست، به هر سبزه و گلش گذریست میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند که گل بطرف چمن هر چه هست عشوه گریست تو غرق سیم و زر و من ز خون دل رنگین بفقر خلق چه خندی، تو را که سیم و زریست ز آب چشمه و باران نمی شود خاموش که آتشی که در اینجاست آتش جگریست هنر نمای نبودم بدین هنرمندی سخن حدیث دگر، کار قصه دگریست گل از بساط چمن تنگدل نخواهد رفت بدان دلیل که مهمان شامی و سحریست تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی هنوز آنچه تو را مینماید آستریست از آن، دراز نکردم سخن درین معنی که کار زندگی لاله کار مختصریست خوش آنکه نام نکوئی بیادگار گذاشت که عمر بی ثمر نیک، عمر بی ثمریست کسیکه در طلب نام نیک رنج کشید اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموریست پروین اعتصامی