پروین اعتصامی
قصاید
قصیده شماره ۱۰: تا چشم بهم بر زنی خرابست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شالودهٔ کاخ جهان بر آبست تا چشم بهم بر زنی خرابست ایمن چه نشینی درین سفینه کاین بحر همیشه در انقلابست افسونگر چرخ کبود هر شب در فکرت افسون شیخ و شابست ای تشنه مرو، کاندرین بیابان گر یک سر آبست، صد سرابست سیمرغ که هرگز بدام نیاد در دام زمانه کم از ذبابست چشمت بخط و خال دلفریب است گوشت بنوای دف و ربابست تو بیخود و ایام در تکاپو است تو خفته و ره پر ز پیچ و تابست آبی بکش از چاه زندگانی همواره نه این دلو را طنابست بگذشت مه و سال وین عجب نیست این قافله عمریست در شتابست بیدار شو، ای بخت خفته چوپان کاین بادیه راحتگه ذئابست بر گرد از آنره که دیو گوید کای راهنورد، این ره صوابست ز انوار حق از اهرمن چه پرسی زیراک سئوال تو بی جوابست با چرخ، تو با حیله کی برآئی در پشه کجا نیروی عقابست بر اسب فساد، از چه زین نهادی پای تو چرا اندرین رکابست دولت نه به افزونی حطام است رفعت نه به نیکوئی ثیابست جز نور خرد، رهنمای مپسند خودکام مپندار کامیابست خواندن نتوانیش چون، چه حاصل در خانه هزارت اگر کتابست هشدار که توش و توان پیری سعی و عمل موسم شبابست بیهوده چه لرزی ز هر نسیمی مانند چراغی که بی حبابست گر پای نهد بر تو پیل، دانی کز پای تو چون مور در عذابست بی شمع، شب این راه پرخطر را مسپر بامیدی که ماهتابست تا چند و کی این تیره جسم خاکی بر چهرهٔ خورشید جان سحابست در زمرهٔ پاکیزگان نباشی تا بر دلت آلودگی حجابست پروین، چه حصاد و چه کشتکاری آنجا که نه باران نه آفتابست پروین اعتصامی