بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲: هرجا صلای محرمی راز دادهاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرجا صلای محرمی راز داده اند آهسته تر ز بوی گل آواز داده اند سرها به تیغ داد زبان لیک چاره نیست بر شمع ما همین لب غماز داده اند زان یک نوای کن که جنون کرده در ازل چندین هزار نغمه به هر ساز داده اند مژگان به کارخانهٔ حیرت گشوده ایم در دست ما کلید در باز داده اند مرغان این چمن همه چون شبنم سحر گر بیضه داده اند به پرواز داده اند از نقد و جنس عالم نیرنگ چون نفس تا واشمرده اند همان باز داده اند سازی ست زندگی که خموشی نوای اوست پیش از شنیدنت به دل آواز داده اند بر فرصتی که نیست مکش حسرت ای شرار انجام کارها به یک آغاز داده اند خواهی به شک نظر کن و خواهی یقین شناس آیینهٔ خیال تو پرداز داده اند ای شمع ناز کن تو به سامان عشرتت رنگ بهار خرمن گل باز داده اند بیدل تو هم بناز دو روزی که عمرهاست اوهام داد آینهٔ ناز داده اند بیدل دهلوی