بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۱۳: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکستهاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون برگ گل ز بس پر و بالم شکسته اند مکتوب وحشتم به پر رنگ بسته اند پروانه مشربان به یک انداز سوختن از صد هزار زحمت پر واز رسته اند فرصت کفیل وحشت کس نیست زپن چمن گلها بس است دامن رنگی شکسته اند تمثال من در آینه پیدا نمی شود در پرده خیال توام نقش بسته اند افسردگی به سوختگانت چه می کند اینجا سپندها همه با ناله جسته اند عالم تمام خون شد و از چشم ما چکید خوبان هنوز منکر دلهای خسته اند آن بیخودان که ضبط نفس کرده اند ساز آسوده تر ز آواز تارگسسته اند آزادگان به گوشهٔ دامن فشاندنی چون دشت در غبار دو عالم نشسته اند سر برمکش ز جیب که گلهای این چمن از شوق غنچگی همه محتاج دسته اند ما راهمان به خاک ره عجز واگذار واماندگان در آبله دامن شکسته اند بیدل ز تنگنای جهانت ملال نیست پرواز ناله را به قفس ره نبسته اند بیدل دهلوی