بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۶: ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بعد ما نه غزل نی قصیده می ماند ز خامه ها دو سه اشک چکیده می ماند چمن به خاطر وحشت رسیده می ماند بساط غنچه به دامان چیده می ماند ثبات عیش که دارد که چون پر طاووس جهان به شوخی رنگ پریده می ماند شرار ثابت و سیاره دام فرصت کیست فلک به کاغذ آتش رسیده می ماند کجا بریم غبار جنون که صحرا هم ز گردباد به دامان چیده می ماند ز غنچهٔ دل بلبل سراغ پیکان گیر که شاخ گل به کمان کشیده می ماند بغیر عیب خودم زین چمن نماند به یاد گلی که می دمد از خود به دیده می ماند قدح به بزم تو یارب سر بریدهٔ کیست که شیشه هم به گلوی بریده می ماند غرور آینهٔ خجلت است پیران را کمان ز سرکشی خود خمیده می ماند هجوم فیض در آغوش ناتوانیهاست شکست رنگ به صبح دمیده می ماند در این چمن به چه وحشت شکسته ای دامن که می روی تو و رنگ پریده می ماند به نام محض قناعت کن از نشان عدم دهان یار به حرف شنیده می ماند ز سینه گر نفسی بی تو می کشد بیدل به دود از دل آتش کشیده می ماند بیدل دهلوی