بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۳: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند از رفتن او آنچه به ما ماند همین ماند چون شمع که خاکسترش آیینهٔ داغ است من سوختم و چشم سیاهی به کمین ماند دیگر چه نثار تو کند مشت غبارم یک سجده جبین داشتم آنهم به زمین ماند گر هوش پود عبرت شهرت طلبیهاست خمیازه خشکی که ز شاهان به نگین ماند گرد نفس تست پرافشان تو هم زپن انجمن شوق نه آن رفت ونه این ماند از نقش تو دارد خلل آیینهٔ تحقیق هرجا اثر وهم و گمان رفت یقین ماند هرچند غبارم همه بر باد فنا رفت امید به کوی تو همان خاک نشین ماند بی برگیم ازکلفت اسباب برآورد کوتاهی دامان من از غارت چین ماند خاکستر من نذر نسیم سرکویی ست این گرد محال است تواند به زمین ماند تا منتخبی واکشم از نسخهٔ تسلیم چون ماه نوم یک خم ابرو ز جبین ماند دنبالهٔ مینای زکف رفته ترنگیست دل رفت و به گوشم اثر آه حزین ماند بیدل به رهش داغ زمینگیری اشکم سر در ره جانان نتوان خوشتر ازین ماند بیدل دهلوی