بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲: کم نیست صحبت دلگر مرد، زن نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کم نیست صحبت دل گر مرد، زن نماند آیینه خانه ای هست ، گر انجمن نماند گر حسرت هوس کیش بازآید از فضولی کلفت کراست هر چند گل در چمن نماند افسون کاهش اینجا تاب و تب نفسهاست دامن فشان بر این شمع تا سوختن نماند عرفان ز فهم دوری ست ، ادراک بی حضوری ست جهدی که در خیالت این علم و فن نماند چون صبح از این بیابان چندان تلاش رم کن کز دامن بلندت گرد شکن نماند یاد گذشتگان هم آینده است اینجا در کارگاه تجدید چیزی کهن نماند بر وضع خلق ختم است آرایش حقیقت گلشن کجاست هرگه سرو و سمن نماند مجنون به هر در و دشت محو کنار لیلی ست عاشق به سعی غربت دور از وطن نماند گرد خیال تا کی هر سو دهد نشانم جایی روم که آنجا او هم ز من نماند این مبحث تو و من از نسخهٔ عدم نیست گر زان دهن بگویم جای سخن نماند یاران به وسع امکان در ستر حال کوشید تصویر انفعالیم گر پیرهن نماند بیدل به دیر اعراض انصاف نیست ورنه تاوان بت پرستی بر برهمن نماند بیدل دهلوی