بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۱: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند منزل غبار سیل شد و جاده هم نماند آرام خود نبود نصیب غبار ما نومیدی ای دگر که کنون تاب رم نماند افسون حرص هم اثرش طاقت آزماست آن مایه اشتهاکه توان خورد غم نماند سعی امید بر چه علم دست و پا زند کز سرنوشت جز نم خجلت رقم نماند فرسود از تپش مژه در چشم و محو شد آخربه مشق هرزه نگاهی قلم نماند برگ سپند سوخته دود شرار نیست آتش به طبع ساز زد و زپر و بم نماند یاد شباب نیز به پیری ز یاد رفت دوزخ به از دمی که حضور ارم نماند پوچ است قامت خم و آرایش امل پرچم کسی چه شانه زند چون علم نماند شرمی مگر بریم به د ریوزهٔ عرق دریا دگر چه موج طرازد که نم نماند یاران سراغ ما به غبار عدم کنید رفتیم آنقدر که نشان قدم نماند اکنون نشان ناوک آهیم ، آه کو پشت کمان شکست به حدی که خم نماند بیدل حساب وهم رها کن چه زندگی ست بسیار رفت از عدد عمر و کم نماند بیدل دهلوی