بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۵: گل به سر، جام به کف، آن چمن آیین آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل به سر، جام به کف ، آن چمن آیین آمد میکشان مژده ، بهار آمد و رنگین آمد طبعم از دست زبان سوز تبی داشت چو شمع عاقبت خامشی ام بر سر بالین آمد نخل گلزار محبت ثمر عیش نداد مصرع آه همان یأس مضامین آمد حیرتم بی اثر از انجمن عالم رنگ همچو آیینه ز صورتکدهٔ چین آمد حاصل این چمن از سودن دستم گل کرد به کف از آبله ام دامن گلچین آمد هیچکس از غم اسباب نیامد بیرون بار نابستهٔ این قافله سنگین آمد چه خیالست سر از خواب گران برداریم پهلوی ما چو گهر در ته ی بالین آمد چون نفس سر به خط وحشت دل می تازیم جاده در دامن این دشت همان چین آمد باز بی روی تو در فصل جنون جوش بهار سایهٔ گل به سرم پنجهٔ شاهین آمد خون به دل ، خاک به سر، آه به لب ، اشک به چشم بی جمال تو چه ها بر من مسکین آمد بیدل آسوده تر از موج گهر خاک شدیم رفتن از خویش چه مقدار به تمکین آمد بیدل دهلوی