بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومیدیام آخر به چنگ آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ابرام طلب نومیدی ام آخر به چنگ آمد دعا از بس گرانی کرد دستم زیر سنگ آمد ز سعی هرزه جولان رنجها بردم درین وادی ز پایم خار اگر آمد برون از پای لنگ آمد به رنگ صبح احرام چه گلشن داشتم یا رب که انداز خرامم در نظر پر نیمرنگ آمد تحیر بسمل تأثیر آن مژگان خونریزم که از طوفش نگه تا سوی من آمد خدنگ آمد به استقبالم از یاد نگاه کافرآیینش قیامت آمد، آشوب پری ، آمد فرنگ آمد غباری داشتم در خامهٔ نقاش موهومی شکست از دامنش گل کرد و تصویرم به رنگ آمد به افسون وفا آخر غم او کرد ممنونم که از دل دیر رفت اما چو آمد بیدرنگ آمد به احسانها ی بیجا خواجه می نازد نمی داند که خضر نشئهٔ توفیقش از صحرای بنگ آمد شکست دل نمی دیدم نفس گر جمع می کردم به رنگ غنچه این مشتم به خاطر بعد جنگ آمد به یاد نیستی رو تا شوی از زندگی ایمن به آسانی برون نتوان ز کام این نهنگ آمد دو روزی طرف با دل هم ببستم چون نفس بیدل بر این تمثال آخر خانهٔ آیینه تنگ آمد بیدل دهلوی