بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۷۵: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد تپیدن از دل من آشکار گردد و نالد هزارکعبه و لبیک محو شوق پرستی که گرد دل چونفس یکدوبارگردد و نالد چه نغمه ها که ندارد ز خود تهی شدن من به ذوق آنکه نفس نی سوار گردد و نالد ز ساز جرات عشاق گل نکرد نوایی مگر ضعیفی این قوم تارگردد و نالد من و تظلم الفت کدام دوست چه دشمن ستم رسیده به هرکس دچار گردد و نالد چو طایری که دهد آشیان به غارت آتش نفس به گرد من خاکسارگردد و نالد به گریه خو مکن ای دید ه کز چکیدن اشکی دل شکسته مباد آشکار گردد و نالد هزار قافله شور جرس به چنگ امید چه باشد اینهمه یک ناله وارگردد و نالد ز روزگار وفا چشم دارم آن همه فرصت که سخت جانی من کوهسارگردد ونالد در آتش افکن وترک ادب مخواه ز بیدل سپند نیست که بی اختیار گردد و نالد بیدل دهلوی