بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۲: حیرتکفیل پر زدنگفتگو نشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حیرت کفیل پر زدن گفتگو نشد شادم که آب آینه ام شعله خو نشد مردیم تشنه در طلب آب تیغ او آخر ز سرگذشت و نصیب گلو نشد افسوس ناله ای که به کویش رهی نبرد آه از دلی که خون شد و در پای او نشد آسایشم به راه تو یک نقش پا نبست جمیعتم ز زلف تو یک تار مو نشد عمری ست خدمت لب خاموش می کنم ای بخت ناز کن که نفس هرزه گو نشد بی قدر نیست شبنم حیرت بهار عشق نگداخت دل که آینهٔ آبرو نشد اشیا مثال آینهٔ بی نشانیند نشکفت ازین چمن گل رنگی که بو نشد وهم ظهور سر به گریبان خجلت است فکری نداد رو که سر ما فرو نشد بیگانه است مشرب فقر و غنا زهم ساغر نگشت کشتی و مینا کدو نشد بیدل چو شمع ساخت جبین نیازما با سجده ای که غیر گدازش وضو نشد بیدل دهلوی