بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰: چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شفق از رنگ خونم هیچکس گلچین نشد ناخنی هم زین حنای بی نمک رنگین نشد از ازل مغز سر من پنبهٔ گوش من است بهر خواب غفلتم دردسر بالین نشد در محیطی کاستقامت صید دام موج بود گوهر بی طاقت ما محرم تمکین نشد بی لبت از آب حیوان خضر خونها می خورد تا چرا از خاکساران خط مشکین نشد ناز هستی در تماشاخانهٔ دل عیب نیست کیست در سیر بهار آیینهٔ خودبین نشد بی جگر خوردن ، بهار طرز نتوان تازه کرد غوطه تا در خون نزد فطرت ، سخن رنگین نشد چشم زخمم تا به روی تیغ او واکرده اند از روانی موج خون را چون نگه تسکین نشد بسکه ما را عافیت آیینه دار آفت است آشیان هم جز فشار پنجهٔ شاهین نشد داغم از وارستگیهای دعای بی اثر کز فسون مدعا زحمتکش آمین نشد عاقل از وضع ضلالت آگهی ازکف نداد بی خبر ازکفر هم بگذشت و اهل دین نشد همت وارستگان وامانده اسباب نیست ز اختلاط سنگ ، پرواز شرر سنگین نشد هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم همچو آتش جز همان خاکسترم بالین نشد بیدل دهلوی