بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷: هرکه حرفی از لبت وامیکشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه حرفی از لبت وامی کشد از رگ یاقوت صهبا می کشد بسکه مخمور خیالت رفته ایم آمدن خمیازهٔ ما می کشد نازش ما بیکسان بر نیستی ست خار و خس از شعله بالا می کشد شوق تا بر لب رساند ناله ای گرد دل دامان صحرا می کشد می رویم از خویش وخجلت می کشیم ذوق آغوش که ما را می کشد عشق خونخوار از دم تیغ فنا دست احسان بر سر ما می کشد خودگدازی ظرف پیدا کردن است اشک دریاها به مینا می کشد عمرها شد پای خواب آلود من انتقام از سعی بیجا می کشد نی نشان دارم نه نام اما هنوز همت من ننگ عنقا می کشد می گریزم از اثرهای غرور اشک هر جا سرکشد پا می کشد محو عشق ازکفر و ایمان فارغ ست خانهٔ حیرت تماشا می کشد بید ل از لبیک و ناقوسم مپرس عشق درگوشم نواها می کشد بیدل دهلوی