بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۱۷: دماغ وحشتآهنگان خیالآور نمیباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دماغ وحشت آهنگان خیال آور نمی باشد سر ما طایران رنگ زبر پر نمی باشد خیال ثابت و سیار تا کی خواند افسونت سلامت نقشبند طاق این منظر نمی باشد خیالش در دل است اما چه حاصل غیر نومیدی پری در شیشه جز در عالم دیگر نمی باشد به سامان جهان پوچ تسکین چیده ایم اما به این صندل که ما داریم دردسر نمی باشد حواس آواره افتاده است از خلوتسرای دل وگرنه حلقهٔ صحبت برون در نمی باشد بلد از عجز طاقت گیر و هر راهی که خواهی رو خط پیشانی تسلیم بی مسطر نمی باشد زترک مطلب نایاب صید بی نیازی کن دل جمعی که می خواهی درین کشور نمی باشد کدورت گر همه باد است بر دل بار می چیند نفس در خانهٔ آیینه بی لنگر نمی باشد سواد هر دو عالم شسته است اشکی که من دارم رواج سرمه در اقلیم چشم تر نمی باشد مروت سخت مخمور است در خمخانهٔ مطلب جبین هیچکس اینجا عرق ساغر نمی باشد جنون فطرتی در رقص دارد نبض امکان را همه گر پا به گردش آوری بی سر نمی باشد تأمل بی کمالی نیست در ساز نفس بیدل اگر شد رشته ات لاغر گره لاغر نمی باشد بیدل دهلوی