بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰۵: هر کس به رهت چشم تری داشته باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کس به رهت چشم تری داشته باشد در قطره محیط گهری داشته باشد با ناله چرا این همه از پای درآید گر کوه ز تمکین کمری داشته باشد از فخر کند جزو تن خویش چو نرگس نادیده اگر سیم و زری داشته باشد چون برگ گل آیینهٔ آغوش بهار است چشمی که به پایت نظری داشته باشد گر جیب دل از حسرت نامت نزند چاک دانم که نگین هم جگری داشته باشد آسودگی و هوش پرستی چه خیال است این نشئه ز خود بیخبری داشته باشد ما خود نرسیدیم ز هستی به مثالی این آینه شاید دگری داشته باشد جز برق در این مزرعه کس نیست که امروز بر مشت خس ما نظری داشته باشد افسانه تسلی نفس عبرت ما نیست این پنبه مگر گوش کری داشته باشد زین فیض که عام است لب مطرب ما را خاکستر نی هم شکری داشته باشد عالم همه گر یکدل بیمار برآید مشکل که ز من خسته تری داشته باشد چشمی ست که باید به رخ هر دو جهان بست گر رفتن از این خانه دری داشته باشد بیدل چو نفس چاره ندارد ز تپیدن آن کس که ز هستی اثری داشته باشد بیدل دهلوی