بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۹۲: وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد رنگ من و تو چند سبکبال نباشد تا وانگری رفته ای از دیدهٔ احباب آب آن همه زندانی غربال نباشد گردن نفرازی که در این مزرع عبرت چون دانه سری نیست که پامال نباشد دل را نفریبی به فسونهای تعین آرایش این آینه تمثال نباشد عیبی بتر از لاف کمالات ندیدیم شرمی که لبت تشنهٔ تبخال نباشد از شکر محبت دل ما بیخبر افتاد در قحط وفا جرم مه و سال نباشد امروز گر انصاف دهد داد طبایع کس منتظر مهدی و دجال نباشد ای آینه هر سو گذری مفت تماشاست امید که آهیت به دنبال نباشد دامان کری گیر و نوای همه بشنو تا پیش تو صاحب غرضی لال نباشد خفت مکش از خلق و به اظهار غناکوش هرچند به دست تو زر و مال نباشد در هرکف خاکی که فتادیم ، فتادیم پهلوی ادب قرعهٔ رمال نباشد تر می کند اندیشهٔ خشکی مژه ام را مغز قلم نرگس من نال نباشد آزادگی و سیرگریبان چه خیال است بیدل سر پرواز ته بال نباشد بیدل دهلوی