بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۹۱: هرچند دل از وصل قدحنوش نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرچند دل از وصل قدح نوش نباشد رحمی که زیاد تو فراموش نباشد حرفی که بود بی اثر ساز دعایت یارب به زبان ناید و در گوش نباشد جایی که به گردش زند انداز نگاهت چندان که نظرکار کند هوش نباشد آنجا که ادب قابل دیدارپرستی ست واکردن مژگان کم از آغوش نباشد در دیر محبت که ادب آینه دارست خاموش به آن شعله که خاموش نباشد گویند به صحرای قیامت سحری هست یارب که جز آن صبح بناگوش نباشد خلقی ست خجالت کش مخموری و مستی این خمکده را غیر عرق جوش نباشد سر تا قدم وضع حباب است خمیدن حمال نفس جز به چنین دوش نباشد بیدل چه خیال است کمال تو نهفتن آیینهٔ خورشید نمد پوش نباشد بیدل دهلوی