بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷: رمز آشنای معنی هر خیرهسر نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رمز آشنای معنی هر خیره سر نباشد طبع سلیم فضل است ارث پدر نباشد غفلت بهانه مشتاق خوابت فسانه مایل بر دیده سخت ظلم است گر گوش کر نباشد افشای راز الفت بر شرم واگذار بد نگشاید این گره را دستی که تر نباشد بر آسمان رسیدیم راز درون ندیدیم این حلقه شبهه دارد بیرون در نباشد خلق و هزار سودا ما و جنون و دشتی کانجا ز بیکسیها خاکی به سر نباشد چین کدورتی هست بر جبههٔ نگینها تحصیل نامداری بی دردسر نباشد امروز قدر هرکس مقدار مال و جاه است آدم نمی توان گفت آنرا که خر نباشد در یاد دامن او ماییم و دل تپیدن مشت غبار ما را شغل دگر نباشد نقد حیات تاکی در کیسهٔ توهم آهی که ما نداربم گو در جگر نباشد آن به که برق غیرت بنیاد ما بسوزد آیینه ایم و ما را تاب نظر نباشد پیداست از ندامت عذر ضعیفی ما شبنم چه وانماید گر چشم تر نباشد گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم فرصت بهار رنگست رنگ اینقدر نباشد بیدل دهلوی