بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد ندارد برگ راحت هر که را در دیده خس باشد ز هستی هرچه اندیشی غبار دل مهیا کن کسوف آفتاب آیینهٔ عرض نفس باشد درین محفل حیا کن تا گلوی ناله نخراشی نفس هم کم خروشی نیست گر فریادرس باشد نمی گیرد به غیر از دست و تیغ و دامن قاتل مرا درکوچه های زخم رنگ خون عسس باشد چه امکانست ما و جرات پرواز گلزارت نگاه عاجزان را سایهٔ مژگان قفس باشد نبالیدیم بر خود ذره ای در عرض پیدایی غبار ما مباد افشانده ی بال مگس باشد به دل وامانده ای از لاف ما و من تبرا کن مقیم خانهٔ آیینه باید بی نفس باشد چه لازم تنگ گیرد آسمان ارباب معنی را شکخ ما همان مضمورن که نتوان بست بس باشد مکن ساز اقامت تا غبار خویش بشکافی نفس پر می فشاند شاید آواز جرس باشد شکست رنگ امیدی ست سر تا پای ما بیدل ز سیر ما مشو غافل اگر عبرت هوس باشد بیدل دهلوی