بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۷۲: ز تنگی منفعلگردید دل آفاق پیدا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تنگی منفعل گردید دل آفاق پیدا شد گهر از شرم کمظرفی عرقها کرد دریا شد ز خود غافل گذشتی فال استقبال زد حالت نگاه از جلوه پیش افتاد امروز تو فردا شد تماشای غریبی داشت بزم بی تماشایی فسونهای تجلی آفت نظاره ما شد به وهم هوش تاکی زحمت این تنگنا بردن خوشا دیوانه ای کز خویش بیرون رفت و صحرا شد نفهمیدند این غفلت سوادان معنی صنعی نظرها برکجی زد خط خوبان هم چلیپا شد چو برگردد مزاج از احتیاط خود مشو غافل سلامت سخت می لرزد بر آن سنگی که مینا شد درین میخانه خواهی سبحه گردال خواه ساغرکش همین هوشی که ساز تست خواهد بیخودیها شد به نومیدی نشستم آنقدر کز خویشتن رفتم درین ویرانه چون شمعم همان واماندگی پا شد نشد فرصت دلیل آشیان پروانهٔ ما را شراری در فضای وهم بال افشاند و عنقا شد تأمل رتبهٔ افکار پیدا می کند بیدل به خاموشی نفسها سوخت مریم تا مسیحا شد بیدل دهلوی