بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸: نشئهٔگوشهٔ دل از دیر و حرم نمیرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشئهٔ گوشهٔ دل از دیر و حرم نمی رسد سر به هزار سنگ زن درد بهم نمی رسد آنچه ز سجده گل کند نیست به ساز سرکشی من همه جا رسیده ام نی به قلم نمی رسد نیست کسی ز خوان عدل بیش ربای قسمتش محرم ظرف خود نه ای بهر تو کم نمی رسد راحت کس نمی شود زحمت دوش آگهی خوابی اگر به پا رسد بر مژه خم نمی رسد دعوی نفس باطل است رو به حقش حواله کن مدعی دروغ را غیر قسم نمی رسد تشنگی معاصی ام جوهر انفعال سوخت بسکه رساست دامنم جبهه به نم نمی رسد غیر قبول علم وفن چیست وبال مرد و زن نامهٔ کس سیاه نیست تا به رقم نمی رسد دوری دامن تو کرد بس که ز طاقتم جدا تا به ندامتی رسم دست به هم نمی رسد هستی و سعی پختگی خامی فطرت است و بس رنج مبرکه این ثمر جز به عدم نمی رسد هیچ مپرس بیدل از خجلت نارسایی ام لافم اگر جنون کند تا برسم نمی رسد بیدل دهلوی