بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۶۳: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من میرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبرگردون آنچه ازکشت تو و من می رسد دانه تا آید به پیش چشم خرمن می رسد زبن نفسهایی که از غیبت مدارا می کنند غره ی فرصت مشو سامان رفتن می رسد انتظار حاصل این باغ پر بی دانشی ست ما ثمر فهمیده ایم و بار بستن می رسد این من و ما شوخی ساز ندامتهای ماست خامشی بر پرده چون گردد به شیون می رسد نور خورشید ازل در عالم موهوم ما ذره می گردد نمایان تا به روزن می رسد رفته رفته بدر می گردد هلال ناتوان سعی چاک جیب ما آخر به دامن می رسد با فقیران ناز خشکی ننگ تحصیل غناست چرب و نرمی کن اگر نانت به روغن می رسد درکمین خلق غافل گر همین صوت و صداست آخر این کهسار سنگش بر فلاخن می رسد دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش معرفت اینجا به خود هم بعد مردن می رسد مقصد سعی ترددها همین واماندگیست هرکه هرجا می رسد تا نارسیدن می رسد زندگی دارد چه مقدار انتظار تیغ مرگ اندکی تا سرگران شد خم به گردن می رسد مشت خاکی بیدل ازتقلید گردون شرم دار دست قدرت کی به این برج مثمن می رسد بیدل دهلوی