بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۵۹: سحر طلوع گل دعا که مراد اهل همم رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر طلو ع گل دعا که مراد اهل همم رسد دل سرد مردهٔ حرص را همه دود آه و الم رسد هوس حلاوه حرص و کد سحر و گل دگر آورد که دم وداع حواس کس کمر و کلاه و علم رسد دل طامع و گلهٔ عطا، دم گرم و سرد سوالها که دهد مراد گدا مگر مدد دوام کرم رسد سر حرص و مصدر دردسر مسراگل گهر دگر که هلاک حاصل مال را همه دم ملال درم رسد سر و کار عالم مرده دم هوس مطالعه کرد کم که علوّ گرد هوا علم همه در سواد عدم رسد دل ساده ی هوس و هوا همه را مسلم مدعا ره دور گرد امل اگر گره آورد گهرم رسد که دهد مصالح کام دل که دمد دگر گل طالعم سحر اردمد رمد آورد عسل ار دهدهمه سم رسد رگ و هم علم و عمل گسل ، مگسل حلاوه درد دل که مراد اگرهمه دل رسددل دردوحوصله کم رسد رم طور مصرع بیدلم ، دم و دود سلسله ام رسا کمک د و عالم امل دمد که سراسر علمم رسد بیدل دهلوی