بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶: سراغت از چمن کبریا که میپرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سراغت از چمن کبریا که می پرسد به وهم گرد کن آنجا ترا که می پرسد معاملات نفس هر نفس زدن پاکست حساب مدت چون و چرا که می پرسد جهان محاسب خویش است زاهدان معذور خطای ما ز صواب شما که می پرسد کرم قلمرو عفو است رنج یأس مکش به کارخانهٔ شرم از خطا که می پرسد گرفته ایم همه دامن زمینگیری ره تلاش به این دست وپاکه می پرسد دلیل مقصد اشک چکیده مژگان نیست فتادگی بلدیم از عصا که می پرسد درین حدیقه چو شبم نشسته ایم همه سراغ خانهٔ خورشید تا که می پرسد به حال پیکر بیجان گربستن دارد مرا دمی ه توگشتی جداکه می پرسد غبار دشت عدم سخت بی پر و بال است اگر تو پا نزنی حال ما که می پرسد جواب خون شهیدان تغافلت کافی ست جبین مده به عرق از حیا که می پرسد دمیده ششجهت اقبال آفتاب ازل ز تیره روزی بال هما که می پرسد چه عالی و چه دنی از خیال غیر بریست غم معاملهٔ سر ز پا که می پرسد ز دل حقیقت رد و قبول پرسیدم به خنده گفت : برو یا بیا که می پرسد چه نسبت است به خورشید ذره را بیدل به عالمی که تو باشی مراکه می پرسد بیدل دهلوی