بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱: چاک کسوت فقرم رنگ خنده میریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چاک کسوت فقرم رنگ خنده می ریزد بخیه بی بهاری نیست گل ز ژنده می ریزد در دماغ پروانه بال می زند اشکم قطره های این باران پر تپنده می ریزد در عدم هم اجزایم دستگاه زنهاری ست این غبار بر هر خاک خط کشنده می ریزد ریشه در هوا داربم تاکجا هوس کاریم دانهٔ شرر در خاک نارسنده می ریزد باغ ما چمن دارد در زمین خاموشی غنچه باش و گل می چین گل به خنده می ریزد بیخبر نگردیدی محرم کف افسوس کاین درشتی طبعت از چه رنده می ریزد گرد ناتوان ما چند بر هوا باشد گر همه فلکتازست بال کنده می ریزد نامه گر به راه افکند عذرخواه قاصد باش بالها چو شمع اینجا از پرنده می ریزد جوهر تلاش از حرص پایمال ناکامی ست هر عرق که ما داریم این دونده می ریزد پاس آبرو تا خون فرق نازکی دارد این به تیغ می ر یزد آن به خنده می ریزد جز حیا نمی باشد جوهر کرم بیدل هرچه ریزشی دارد سرفکنده می ریزد بیدل دهلوی