بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۲۲: غنا مفت هوسگر نام آسودن نمیگیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غنا مفت هوس گر نام آسودن نمی گیرد غبار دامن افشان سحر دامن نمی گیرد فسردن خوشترست از منت شوراندن آتش حنا بوسدکف دستی که دست من نمی گیرد دلی دارم ادب پروردهٔ ناموس یکتایی که از شرم محبت خرده بر دشمن نمی گیرد ز تشویش علایق رسته گیر آزادطبعان را عنان آب ، دام سعی پرویزن نمی گیرد ره فهم تجرد، فطرت باریک می خواهد کسی جز رشته آب از چشمهٔ سوزن نمی گیرد حضور عافیت گر مقصد سعی طلب باشد چرا همّت ، ره از پا درافتادن نمی گیرد ضعیفی در چه خاک افکنده باشد دام من یارب که صیٌاد از حیا، عمریست نام من نمی گیرد تواضع کیش همّت را چه امکان است رعنایی خم دوش فلک ، بار سر و گردن نمی گیرد دم پیری ز فیض گریه خلقی می رود غافل در این مهتاب شیری هست و کس روغن نمی گیرد قماشی از حیا دارد قبای نازک اندامی که بوی یوسف ازشوخی به پیراهن نمی گیرد اگر شمع رخش صد انجمن روشن کند بیدل تحیر آتشی دارد که جز در من نمی گیرد بیدل دهلوی