بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۰۴: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانهکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد قلقل این شیشه رفتار مرا مستانه کرد با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم از نم این برشکال آخرکمانم خانه کرد دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست ازتکلف موی چینی را نباید شانه کرد پیش از ایجاد امتحان سخت جانیهای عشق تیغ ابروی بتان را سر بسر دندانه کرد خانمانسوز است فرزندی که بیباک اوفتد اعتماد مهر نتوان بر چراغ خانه کرد حسن در هر عضوش آغوش صلای عاشق است شمع سر تا ناخن پا دعوت پروانه کرد عالمی ز لاف دانش ربط جمعیت گسیخت خوشه را یک سر غرور پختگی ها دانه کرد هیچکس یارب جنون مغرور خودبینی مباد آشناییهای خویشم از حیا بیگانه کرد صد جنون مستی است در خاک خرابات غرض حلقه بر درها زدن ما را خط پیمانه کرد تاگشودم چشم یاد بستن مژگان نماند عبرت این انجمن خواب مرا افسانه کرد عمرها بیدل ز- شم خلق پنهان زفستفم عشق خواهد خاک ما را گنج این ویرانه کرد بیدل دهلوی