بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹۷: عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد یاس بی بال و پری از قفس آزادم کرد کو خم دام تعلق چه کمند اسباب اینقدرها به قفس خاطر صیادم کرد عافیت مزد فراموشی حالم شمرید درد عشقم به تکلف نتوان یادم کرد نوحه ای دارم و جان می کنم از قامت خم آه ازین تیشه که هم پیشهٔ فرهادم کرد غافل از زشتی اعمال دمیدم هیهات عشق پیش از نگه منفعل ایجادم کرد سعی بیهوده ندانم به کجایم می برد نفس سوخته شد سرمه که فریادم کرد گفتم انشا کنم از عالم مطلب سبقی شرم اظهار زبان عرق ارشادم کرد چون خط جاده ز بس منتخب تسلیمم هرکه آمد به سر از نقش قدم صادم کرد گره ضبط نفس نسخهٔ گوهر دارد وضع خاموش به علم ادب استادم کرد نفی هنگامهٔ هستی چه تنزه که نداشت شیشه بر سنگ زدن رشک پریزادم کرد نقص هم بی اثری نیست ز تقلید کمال فقر ما را اگر الله نکرد آدم کرد محو کیفیت نیرنگ وفایم بیدل آنکه می خواست فراموش کند یادم کرد بیدل دهلوی