بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۸۰: داغ بودمکه چه خواهم به غمت انشا کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داغ بودم که چه خواهم به غمت انشا کرد نقطهٔ اشک ، روان گشت و خطی پیداکرد نقش نیرنگ جهان در نظرم رنگ نیست در تمثال زدم آینه استغنا کرد سعی مغرور ز عجزم در آگاهی زد خواب پا داشتم از آبله مژگان واکرد فطرت سست پی از پیروی وهم امل لغزشی خورد که امروز مرا فردا کرد می شمارم قدم و بر سر دل می لرزم پای پر آبله ام کارگه مینا کرد دل بپرداز و طرب کن که درین تنگ فضا خانهٔ آینه را جهد صفا صحرا کرد گرد پرواز در اندیشه پری می افشاند خاک گشتن سر سودایی ما بالا کرد حسن هرسو نگرد سعی نظرخودبینی است آنچه می خواست به آیینه کند با ما کرد کلک نقاش ازل حسن یقین می پرداخت نقش ما دید و به سوی تو اشارت ها کرد عشق ازآرایش ناموس حقیقت نگذشت کف ما را نمد آینهٔ درباکرد هیچکس ممتحن وضع بد و نیک مباد نسخهٔ حیرت ما طبع فضول اجزا کرد بیدل از قافلهٔ کن فیکون نتوان یافت بار جنسی که توان زحمت پشت پا کرد بیدل دهلوی