بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴: بهار میرود و گل ز باغ میگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار می رود و گل ز باغ می گذرد پیاله گیر که فصل دماغ می گذرد نوای بلبل و آواز خندهٔ گلها به دوش عبرت بانگ کلاغ می گذرد کدورتی که ز اسباب چیده ای بر دل سیاهیی است که آخر ز داغ می گذرد به جستجوی چه مطلب شکسته ای دامن غبار خود بهم آور سراغ می گذرد کسی به جان کنی بی اثر چه چاره کند فراغها به تلاش فراغ می گذرد فریب جلوهٔ طاووس زین چمن نخوری غبار قافله سالار داغ می گذرد مخالفت هم ازین دوستان غنیمت گیر دو روزه صحبت طوطی و زاغ می گذرد شرر به صفحه زن و فرصت طرب درپاب شب سحر نفست بی چراغ می گذرد زقید لفظ برآ معنی مجرد باش می است نشئه دمی کز ایاغ می گذرد مگو پیام قناعت به منعمان بیدل غریق حرص ز پل بی دماغ می گذرد بیدل دهلوی