بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴: نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد دامن افشانده ام غبار ندارد نیست حوادث شکست پایهٔ عجزم آبله از خاکمال عار ندارد شبنم طاقت فروش گلشن اشکم آب در آیینه ام قرار ندارد پیش که نالم ز دور باش تحیر جلوه در آغوش و دیده بار ندارد عبرت و سیر سواد نسخهٔ هستی نقش دگر لوح این مزار ندارد شوخی نشو و نمای شمع گدازست مزرع ما جز خود آبیار ندارد کینه به سیلاب ده زنرمی طینت سنگ چو شد مومیا شرار ندارد هرچه توان دید مفت چشم تماشاست حیرت ما داغ نور و نار ندارد کیست برون تازد از غبار توهم عرصهٔ شطرنج ما سوار ندارد نی شرر اظهارم و نی ذره فروشم هیچکسی های من شمار ندارد خواه به بادم دهند خواه به آتش خاک من از هیچکس غبار ندارد چند کنم فکر آب دیدهٔ بیدل قطرهٔ این بحر هم کنار ندارد بیدل دهلوی