بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲: ز شرم سرنوشتیکز ازل بنیاد من دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شرم سرنوشتی کز ازل بنیاد من دارد عرق در چین پیشانی زمین آبکن دارد بساط ناز می پردازم اما ساز فرصت کو مه اینجا پیشتر ز آرایش دامن شکن دارد به این فرصت بضاعت هرچه داری رفته گیر ازکف گمانی هم کزین بازیچه بردی باختن دارد وفا جز سوختن آرایش دیگر نمی خواهد همین داغست اگرشمع بساط مالگن دارد خموشی چشمهٔ جوشست دریای معانی را مدد از سرمه دارد چون قلم هرکس سخن دارد به این نیرنگ تاکی خفّت افلاس پوشیدن فلک صد رنگ می گرداند و یک پیرهن دارد پی یک لقمه در مهمانسرای عالم حاجت هوس تا دست شوید آبروها ریختن دارد بهار عمر باید در خزان کردن تماشایش گل شمعی که ما داریم در چیدن چمن دارد به جایی واکشیدی کز سلامت نیست آثاری تو مست خواب و این ویرانه دیوارکهن دارد دو روزی عذرخواه نالهٔ دل بایدم بودن غریبی در دیار بیکسی یاد وطن دارد اگر از غیرت طبع قناعت آگهی بیدل به سیلی تا رسد کارت طمع کردن زدن دارد بیدل دهلوی