بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۹۹: هوسپیمایی جاهت خمارآلود غم دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوس پیمایی جاهت خمارآلود غم دارد رعونت گر نخواهی نقش پا هم جام جم دارد مزاج آتشین کم نیست چون گل خرمن ما را به آن برقی که باید سوخت خود را رنگ هم دارد چه نقصان گر کدورت سرخط پیشانی ما شد دبیر طالع ما خامهٔ مشکین رقم دارد دماغ آرای وهمیم از حباب ما چه می پرسی شراب محمل ما شیشه بر طاق عدم دارد چسان رام کمند ناله گردد وحشی چشمی که خواب ناز هم در حلقهٔ آغوش رم دارد علاجی نیست غیر از داغ زخم خاکساران را که چاک جاده یکسر بخیهٔ نقش قدم دارد بود خونریزتر گر راستی شد پیشهٔ ظالم چو شمشیری که افتد راست خم اکثر دودم دارد دل از همدوشی عکس تو بر آیینه می لرزد که او مست می نازست و این دیوار نم دارد ز ما و من نشد محرم نوای عافیت گوشم همه افسانه است این محفل اما خواب کم دارد در این غارت سرا مشت غبار رفته بر بادم به آرامم سجود آستانت متهم دارد به رنگی تشنهٔ شوقم خراش زخم الفت را که خار وادی مجنون به پای من قسم دارد سراغ رفته گیر از هرچه می یابی نشان بیدل همه گر نام باشد در نگین نقش قدم دارد بیدل دهلوی