بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۹۵: جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد بنای خانهٔ زنجیر ما چون موج نم دارد به برقم می دهد خرمن خیال موج رفتاری که اعجاز خرامش آب و آتش را به هم دارد ز لعل خامشت رمز تبسم کیست بشکافد خیالی دست بر چاک گریبان عدم دارد فضولیهای امید اینقدر جان می کند ورنه دل الفت پرست یاس از شادی چه غم دارد به ترگ جاه زن تا درنگیرد ننگ افلاست که رنج خودفروشی می کشد هرکس درم دارد به لغزش چون ننالد خامهٔ حسرت صریر من که زنجیر سیه بختی به تحریک قدم دارد ز تدبیر محبت غافلم لیک اینقدر دانم که دل تا آتشی در سینه دارد دیده نم دارد نگه ننگاشت صنع آ گهی در دیده اعیان قلم در نرگسستان یک قلم سه و القلم دارد مدار ای زشت رو امید تحسین از صفا کیشان که اسباب خوش آمد خانهٔ آیینه کم دارد نوای عیش گو خون شو، دمی با درد سوداکن نفس با این بضاعت هرچه دارد مغتنم دارد اگر دشمن تواضع پیشه است ایمن مشو بیدل به خونریزی بود بی باک شمشیری که خم دارد بیدل دهلوی