بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۸۶: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد سر بریده ز تیغش جدا خبر دارد چه آرزو که به ناکامی از جهان نگذشت ز یاس پرس کزین ماجرا خبر دارد نگار دست بتان بی لباس ماتم نیست مگر ز خون شهیدان حنا خبر دارد فضولی من و تو در جهان یکتایی دلیل بیخبریهاست تا خبر دارد در این هوسکده گر ذوق گردن افرازیست سری برآر که از پیش پا خبر دارد تمیز خشک و تر آثار بی نیازی نیست گداست آنکه ز بخل و سخا خبر دارد پیام عالم امواج می برد به محیط تپیدنی که ز پهلوی ما خبر دارد غرور و عجز طبیعی است چرخ تا دل خاک نه دانه مجرم و نی آسیا خبر دارد به پیش خویش بنالید و لاف عشق زنید گل از ترانهٔ بلبل کجا خبر دارد مباد در صف محشر عرق به جوش آیم که از تباهی کارم حیا خبر دارد از این فسانه که بی او نمرده ام بیدل قیامت است گر آن دلربا خبر دارد بیدل دهلوی