بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۴: دل تا بهکیام جز پی آزار نگردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل تا به کی ام جز پی آزار نگردد ظلم است گر این آبله هموار نگردد عمری ست به تسلیم دوتایم چه توان کرد بر دوش کسی نام نفس بار نگردد بند لب عاشق نشود مهرخموشی در نی گرهی نیست که منقار نگردد حیف از قدم مردکه در عرصهٔ همت سربازی شمعش گل دستار نگردد مطلوب جگرسوختگان سوز و گدازی ست پروانه به گرد گل و گلزار نگردد برگشتن از آن انجمن انس محال است هشدار که قاصد ز بر یار نگردد بر نقطهٔ دل یک خط تحقیق تمام است پرگار بر این دایره هر بار نگردد بیرون نتوان رفت به هرکلفت آنتن بزم گر تنگی اخلاق دل افشار نگردد بی باکی سعی تو به عجز است دلیلت گر پا نزنی آبله بیدار نگردد بگذار دو روزی ز هوس گرد برآریم هستی سر وهمی ست که بسیار نگردد هرچند حیا باب ادبگاه وصالست یارب مژه پیش تو نگونسار نگردد بیدل به سر ازپرتو خورشید تو دارد آن سایه که پیش و پس دیوار نگردد بیدل دهلوی