وحدت کرمانشاهی
غزلیات
شمارهٔ ۵۴: یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری می کند زین دو یکی در دل جانان اثری خرم آن روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت حالیا بر سر راهت منم و چشم تری سال ها حلقه زدم بر در میخانه عشق تا به روی دلم از غیب گشودند دری هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری خبر اهل خرابات مپرسید از من زان که امروز من از خویش ندارم خبری از همه چیز گذشتم که ببینم رخ دوست وحدت آن روز که کردم سر گویش گذری وحدت کرمانشاهی