بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۱: شبکه توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد فکر دل کردم بلای دیگرم آمد به یاد با کدامین آبرو خاک درش خواهی شدن داغ شو ای جبهه دامان ترم آمد به یاد نقش پایی کرد گل بیتابی ا م در خون نشاند پهلویی بر خاک دیدم بسترم آمد به یاد ذره را دیدم پرافشان هوای نیستی نقطه ای از انتخاب دفترم آمد به یاد سجده منظورکی ام نقش جبینم جوش زد خاک جولانکه خواهم شد سرم آمد به یاد در گریبان غوطه خوردم رستم از آشوت دهر کشتی ام می برد توفان لنگرم آمد به یاد پی تو عمری در عدم هم ننگ هستی داشتم سوختم برخویش تا خاکسترم آمد به یاد تا سحر بی پرده گردد شبنم از خود رفته است الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد جراتم از خجلت بیدستگاهی داغ کرد ناله شد پرواز تا عجز پرم آمد به یاد حسرت توفان بهار عالم مخموریم هرقدرگردید رنگم ساغرم آمد به یاد ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی باز احوال دل غم پرورم آمد به یاد بیدل اظهار کمالم محو نقصان بوده است تا شکست آیینه، عرض جوهرم آمد به یاد بیدل دهلوی