بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۵: تا عرق،گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا عرق ، گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد خانهٔ خورشید رخت ناز بر سیلاب داد کس به ضبط دل چه پردازد که عرض جلوه ات حیرت آیینه را هم جوهر سیماب داد در محبت غافل از آداب نتوان زبستن حسن گوش حلقه های زلف را هم تاب داد نرگس مست بتان را وانکرد از خواب ناز آنکه عاشق را چو شبنم دیده بیخواب داد هرزه جولان بود سعی جستجوهای امید یاس گل کرد و سراغ مطلب نایاب داد می تپد خلقی به خون از یاد استغنای ناز بیش ازین نتوان دم تیغ تغافل آب داد خواب امنی در جهان بی تمیزی داشتم چشم واکردن سرم در عالم اسباب داد داشت غافل سرکشیهای شباب از طاعتم قامت خم گشته یاد ازگوشهٔ محراب داد اضطراب شعله عرض مسند خاکستر است هرکه رفت ازخویش عبرت بر من بیتاب داد استقامت در مزاج عافیت خون کرده ام رشتهٔ امید من نگسسته نتوان تاب داد بی طراوت بود بیدل کوچه باغ انتظار گریهٔ نومیدی آخر چشم ما را آب داد بیدل دهلوی