بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۰: نداشت دیده من بیتو تاب خندهٔ صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نداشت دیده من بی تو تاب خندهٔ صبح ز اشک داد چو شبنم جواب خندهٔ صبح تبسم گل زخم جگر نمک دارد قیامتی است نهان در نقاب خندهٔ صبح نوشته اند دبیران دفتر نیرنگ به روزنامچهٔ گل حساب خندهٔ صبح درین قلمرو وحشت کجاست فرصت عیش مگرکشی نفسی در رکاب خندهٔ صبح نشاط خسته دلان بین و سیر ماتم کن که هیچ گریه نیرزد به آب خندهٔ صبح چه جلوه ام که ز فیض شکسته رنگی یأس کشیده اند به روبم نقاب خندهٔ صبح به حال زخم دلم کس نسوخت غیر از داغ جز آفتاب که باشد کتاب خندهٔ صبح به غیر شبنم اشک از بهار عمر نماند بجاست نقطهٔ چند ازکتاب خندهٔ صبح به عیش نیم نفس گر کشی مباش ایمن که می کشند ز شبنم گلاب خندهٔ صبح گمان مبر من و فرصت پرستی آمال که شسته ام دو جهان را به آب خندهٔ صبح درین چمن که امید نشاط نومیدی ست ز رنگ باخته دارم سراب خندهٔ صبح غبار رفته به بادم نفس شمار بقاست به من کنید عزیزان خطاب خندهٔ صبح رسید نشئهٔ پیری چه خفته ای بیدل به گریه زن قدحی از شراب خندهٔ صبح بیدل دهلوی